۲۵ تیر ۱۳۸۶

ویکتور هوگو


باز هم شهرام عزیز با این پست عالی منو شگفت زده کرد
با تشکر فراوا ن و عشق
تقدیم به شما

اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی
و اگر هستی ،کسی هم به تو عشق بورزد.
و اگر اینگونه نیست ،تنهائیت کوتاه باشد،
و پس از تنهائیت نفرت از کسی نیابی.
آرزومندم که اینگونه پیش نیاید ، اما اگر پیش آمد،
بدانی چگونه بدور از ناامیدی زندگی کنی.
برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی،
از جمله دوستان بد و ناپایدار،
برخی نادوست ، و برخی دوست دار
که دست کم یکی در میانشان
بی تردید مورد اعتمادت باشد،
و چون زندگی بدین گونه است،
برایت آرزو مندم که دشمن نیز داشته باشی،
نه کم و نه زیاد ، درست به اندازه
تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهد
که دست کم یکی از آنها اعتراضش به حق باشد
تا که زیاده به خودت غره نشوی
و نیز آرزومندم مفید فایده باشی
نه خیلی ضروری
تا در لحظات سخت
وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است
همین مفید بودن کافی باشد تا تو را سر پا نگه دارد
همچنین برایت آرزومندم صبور باشی
نه با کسانی که اشتباهات کوچک می کنند
چون این کار ساده ایست.
بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر می کنند
و با کاربرد درست صبوری ات برای دیگران نمونه شوی.
و امیدوارم اگر جوان هستی
خیلی به تعجیل رسیده نشوی
و اگر رسیده ای به جوان نمایی اصرار نورزی
و اگر پیری تسلیم ناامیدی نشوی
چرا که هر سنی خوشی و نا خوشی خودش را دارد
و لازم است بگذاریم در ما جریان یابند
امیدوارم سگی را نوازش کنی
به پرنده ای دانه بدهی،و به آواز یک سهره گوش کنی
وقتی که آوای سحر گاهیش را سر میدهد.
چرا که به این طریق
احساس زیبایی خواهی یافت به رایگان.
امیدوارم دانه ای هم بر خاک بفشانی
هر چند خرد بوده باشد
و با روئیدنش همراه شوی
تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد
بعلاوه آرزومندم پول داشته باشی
زیرا در عمل به آن نیازمندی
و برای اینکه سالی یک بار
پولت را جلوی رویت بگذاری و بگوئی این مال من است
فقط برای اینکه روشن کنی کدامتان ارباب دیگری است
و در پایان اگر مرد باشی ، امیدوارم زن خوبی داشته باشی
و اگر زنی، شوهر خوبی داشته باشی
که اگر فردا خسته باشید،یا پس فردا شادمان
باز هم از عشق حرف برانید تا از نو بیاغازید
اگر همه اینها که گفتم فراهم شد
دیگر چیزی ندارم برایت آرزو کنم







هیچ نظری موجود نیست: