۵ آبان ۱۳۸۶

امنیت اجتماعی


نام فبلم: ارشاد ، اجبار ، امنیت!

کارگردان: احمد محمود

زمان: یه روز گرم تابستان ساعت 12 ظهر وسط گرما و ابتدای قرن 21 و دوران پست مدرن!!!

مکان: تهران- میدان ونک

بازیگر نقش اول : یه دختر حدوداً 22 سا له و منتظر تاکسی با مانتوی حدوداً 60 سانتی متر و 4 میلی متر و کمی آرایش

بازیگر نقش دوم: مأمور بسیار وظیفه شناس و ارشاد کننده

سیاهی لشگر: مردم اطراف در نقش هویج!

ژانر: جنگی! [دیدن این فیلم برای اطفال زیر 16 سال(جهت شکل گیری افکار انقلابی) لازم است!]

متن فیلم نامه : .......................!!!!

نتیجه: ..................................!!!!!

پیام فیلم: امنیت اجتماعی همون بردن به پاسگاه و گرفتن تعهد و تحقیر شحصیت و احیاناً کمی کتک و آبرو ریزیه!!!

بازتاب فیلم در جامعه: پدر به دختر جوانش: آهای دخترم کجا داری میری با این قیافه؟ چرا 2 تا از مو هات بیرونه؟مگه نمیدونی طرح حکومت نظ..... نه چیز یعنی امنیت اجتماعیه؟!؟!؟!

تفسیر فیلم: به نظر شما چی باعث میشه که این پدر محترم به جای اینکه به یه نهاد دیگه اعتراض کنه به دختر معصوم و مظلومش معترض میشه؟!؟!

*********

سوال: منظور از امنیت اجتماعی چیست؟

1-جمع آوری اراذل و اوباش و کسانی که برای نوامیس مردم مزاحمت ایجاد می کنن.

2-جمع آوری نوامیس مردم و گرفتن تعهد از آنها به این جرم که وجود آنها باعث می شود اراذل اوباش برایشان مزاحمت ایجاد کنند!

3- ایجاد اشتغال برای زنان شاغل در نیروی انتظامی و حل معضل بیکاری

4- پاک کردن صورت مسئله به جای حل مسئله!!!!

*********

یک هواپیما هنگام رد شدن از بالای شهر تهران:

- مامان جون این چه شهریه؟چرا از این بالا سبز دیده میشه؟!؟!؟!؟

**********

یک برنامه تلویزیونی

قسمت اول:

مجری: جناب آقای فرمانده چرا اینقدر محدودیت ایجاد میکنید؟اصلاٌ این چه وضع برخورد با مردمه؟چرا ضرب و شتم؟

فرمانده: والله ......چیزه..... یعنی ....می خوام بگم که.........

قسمت دوم:

مجری: جناب آقای فرمانده واقعاً ایول به شما انصافاً کارتون دسته .بابا تو دیگه کی هستی؟مرسی مرسی مرسی.

فرمانده:به هر حال آمار ها ا نشان میده که 99.99 درصد مردم با این طرح موافقند! و همه از نحوه عملیات ما رضایت دارند و ما هم همیشه گفتیم خدمت گذار این مردم فهیم هستیم!!!!

نکته: بین قسمت اول و دوم 24 ساعت زمان بوده و اتفاقات زیادی برای جناب مجری میتونه در این مدت اتفاق بیفته....!

۱۱ مهر ۱۳۸۶

مجنون

روزی شخصی در حال نماز در راهی بود و مجنون بدون اینکه متوجه باشد از بین او و مهرش گذشت.
مرد نمازش را قطع کرد و داد زد: هی چرا بین من و خدای من فاصله انداختی
مجنون به خود آمد و گفت: من که عاشق لیلی هستم تو را ندیدم وتو که عاشق خدای لیلی هستی چگونه مرا دیدی!!؟
انسان سه راه دارد
راه اول از انديشه مي‌گذرد، اين والاترين راه است.
راه دوم از تقليد مي‌گذرد، اين آسان‌ترين راه است.
و راه سوم از تجربه مي‌گذرد، اين تلخ‌ترين راه است

دکتر شريعتي

در عجبم از مردمي که خود زير شلاق ظلم و ستم زندگي مي کنند،
و بر حسيني مي گريند که آزادانه زيست و آزادانه مرد. . .
کاش ميشد لحظه اي ابله نبود ...! کاش ميشد...! و چه کم بودند آنهايي که اين حقيقت را يافتند...
و چه کم خواهند بود........ اگر باطل را نمي توان ساقط کرد مي توان رسوا ساخت.
اگر حق را نمي توان استقرار بخشيد مي توان اثبات کرد طرح کرد و به زمان شناساند وزنده نگه داشت