۱۷ مرداد ۱۳۸۶

پلنگ


خیال خام پلنگ من، به سوی ماه جهیدن بود
و ماه را ز بلندایش، به روی خاک کشیدن بود

پلنگ من- دل مغرورم- پرید و پنجه به خالی زد
که عشق -ماه بلند من- ورای دست رسیدن بود

گل شکفته خداحافظ ، اگر چه لحظه ی دیدارت
شروع وسوسه ای در من، بنام دیدن وچیدن بود

من و تو آن دو خطیم آری، موازیان به ناچاری
که هر دو باورمان زاغاز، به یکدگر نرسیدن بود

اگر چه هیچ گل مرده، دوباره زنده نشد، اما
بهار در گل شیپوری، مدام گرم دمیدن بود

شراب خواستم و عمرم، شرنگ ریخت به کام من
فریبکار دغل پیشه، بهانه اش نشنیدن بود

چه سرنوشت غم انگیزی ، که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس می بافت ولی به فکر پریدن بود

"زنده یاد حسین منزوی"

۴ نظر:

ناشناس گفت...

بسیار زیبا بود. تصویر خیره کننده ای هم انتخاب کردید. با سپاس

ناشناس گفت...

asheghe in sheram.
mersi

ناشناس گفت...

foghooooooooooooooladas in sher..
mamnoooooooooooooon

ناشناس گفت...

Fantastic